آنچه خواهید خواند گفتگو با برد پیت ، بازیگر دو فیلم درخت زندگی و مانی بال از فیلم های راه یافته به فینال اسکار 2012 می باشد..
آدمهای سرشناس، آزادی ندارند
براد پیت را نمیتوان یك بازیگر جوان به حساب آورد، ولی هنوز هم یكی از سرشناسترین بازیگران روز سینماست. او هم مثل تعدادی از همكاران خود در سالهای اخیر وارد فعالیت تهیهكنندگی شده و در كنار بازی در فیلمهای مردمپسند، در كارهای غیرمتعارف و مستقل هم بازی میكند.
سال گذشته او 2 فیلم «درخت زندگی» (برنده نخل طلای جشنواره كن) و «مانیبال» را روی پرده سینماها داشت. درخت زندگی در جدول گیشه نمایش، شكست تجاری خورد و مانیبال با وجود قصه غیرمتعارف خود، فروش خوبی در سینماهای آمریكای شمالی كرد.
منتقدان سینمایی بازی او را در این فیلم (در نقش یك مربی تیم بسكتبال) تحسین كرده و شایسته دریافت جایزه اسكار دانستند. پیت، بازیگری را از سال 1987 شروع كرد و با «تلما و لوئیز» در سال 1991 بود كه به عنوان چهرهای مطرح معرفی شد. «هفت»، «باشگاه مشتزنی»، «یاران اوشن»، «تروا»، «بابل» و «پس از خواندن بسوزان» از كارهای مهم او هستند. وی در چند سال اخیر به عنوان صداپیشه با انیمیشنهایی مثل «مگاماتیو» و قسمت دوم «خوشقدم» همكاری داشته است. این بازیگر در مستند جدید ترنس مالیك به نام «سفر زمان» به عنوان راوی همكاری كرده است و «تجارت كوگان» را كه حال و هوایی دلهرهآور دارد، برای نمایش عمومی در فصل تابستان آماده میكند. پیت در یك گفتوگوی اینترنتی درباره كارهای جدید و همكاری با سینمای مستقل صحبت میكند. درخت زندگی وی امسال در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد.
درخت زندگی فیلم سختی است كه قصه سرراستی ندارد. ترنس مالیك، كارگردان فیلم مضمون اصلی قصه را چگونه برای شما در مقام یك بازیگر تشریح كرد؟
او با 3 ورق كاغذ پیش میآمد كه یكسری چیز توی آن نوشته شده بود و چند تا دیالوگ هم در آن بود. چیز دیگری وجود نداشت و ما با یك فیلمنامه كامل سروكار نداشتیم. كاری كه ترنس انجام میداد این بود كه هر روز صبح بلند میشد و برای یك ساعت با ماشین تحریر خود چیزهایی را مینوشت. او ایدههای مربوط به آن روز كاری را تایپ میكرد و چیز دیگری در كار نبود. من هم به عنوان یك بازیگر یاد گرفته بودم كه باید از چند نكتهای كه او در دفتر یادداشت خود نوشته (و در اختیار من قرار میداد) استفاده كنم و براساس آن دست به تنظیم بازیام بزنم. من براساس یادداشتهایی كه او میداد، دست به ساخت كاراكتری میزدم كه باید جلوی دوربین بازی میكردم. همه چیز حول آن یادداشتها شكل میگرفت و هویت پیدا میكرد.
پس او فیلمنامه كامل و مشخصی نداشت؟
خب، او با یك فیلمنامه بسیار متراكم و غلیظ كار میكرد، ولی توانایی آن را داشت كه استفاده خیلی خوبی از آن كند و بر مبنای آن، تمام آن چیزهایی را كه میخواست با دوربین خود ضبط كند. در این رابطه، او همكاری بسیار خوبی با همكارانش داشت و به آنها آزادی عمل خوبی میداد، برای مثال او به چیوو (امانوئل لوبزكی مدیر فیلمبرداری كه گروه سازنده «درخت زندگی» با این اسم او را صدا میزدند) گفته بود قبل از آن كه كلید فیلمبرداری را بزند و صحنهها را ضبط كند، بین خودش و محیط اطراف یك نوع تعادل و بالانس به وجود بیاورد. در عین حال، بداههسازی یكی از مشخصههای اصلی و مهم كار ترنس است. ما داخل ماشین بودیم و روی صحنهای تمرین میكردیم كه احساس میكردم بسیار صحنه مهمی است و او ناگهان سگ را جلوی ماشین رها میكرد و با این كار، یك فضای خاص و پیشبینی نشده خلق میكرد و به آن چیزی میرسید كه هدف نهاییاش بود.
كار در كنار بازیگران كودك و نوجوان فیلم چطور بود؟
من و جسیكا چاستن كه نقش همسرم را در فیلم بازی میكرد، دیالوگهایی را كه ترنس به ما میداد، میدانستیم و آنها را تمرین كرده بودیم، ولی این موضوع در ارتباط با بچهها صدق نمیكرد. ترنس درست سر صحنه فیلمبرداری به آنها میگفت كه قرار است چه چیزی بگویند. واكنش آنها نسبت به این موضوع را میگرفت. خب، این یك شكل بسیار آزادانه برای كار است. بچهها اصلا احساس نمیكردند جلوی دوربین مشغول بازی در یك فیلم سینمایی هستند. صحنه فیلمبرداری برایشان حكم یك اردوی تابستانی را داشت. وقتی باید جلوی دوربین ظاهر میشدند به خودشان افتخار میكردند و رجز میخواندند. در فاصله بین فیلمبرداری صحنهها، به مدرسه میرفتند یا دوچرخهسواری میكردند.
در مقام بازیگر باید نقش را در ذهنتان گسترش دهید و برای بهتر شدن قصه مبارزه كنید. باید روی مسائلی مثل شرایط ساخت فیلم تمركز كنم و تصمیم بگیرم چه میزان سرمایهای باید برای آنها خرج كنم
خیابان اصلی و حیاطی كه «درخت زندگی» در آنجا فیلمبرداری میشد، برایشان حكم یك پاتوق صمیمی را داشت. من مشكلی برای بازی در كنارشان نداشتم، ولی میدانم ترنس برای پیدا كردنشان زحمت خیلی زیادی كشید و تمام تگزاس را زیر پا گذاشت تا پسربچههای مورد نظر خودش را پیدا كند. پیدا كردن بازیگران كودك و نوجوان مناسب برای نقشهای فیلمهایش، یكی از تخصصهای ویژه اوست. در یكی از آخرین صحنههای فیلم، جایی هست كه پسرها در محدوده پرعلف دارند گریه و ناله میكنند. آن روز آخرین روز حضورشان سر صحنه فیلمبرداری بود. آنها میدانستند كه باید به خانههایشان برگردند و پس از آن، به شیوه متفاوتی در شهر خود تگزاس زندگی كنند. برای آنها آن لحظه یك لحظه واقعی بود و داشتند از ته دل گریه میكردند. این نوع حال و هوا را فقط ترنس میتواند خلق و از آن به نفع فیلم و قصه خود استفاده كند.
فكر میكنید چه چیزی باعث شد مالیك تصمیم بگیرد این قصه را روی پرده سینما به تصویر بكشد؟
فكر نمیكنم كار درستی باشد من در این رابطه به جای او صحبت كنم، ولی میدانم كه این مساله برای او عمیقا یك تجربه شخصی بود. ترنس آدمی مذهبی است كه همچنین عاشق فلسفه و علم است. مطمئن هستم همین عشق و علائق بود كه به او كمك كرد تا قصه مورد نظرش برای «درخت زندگی» را پیدا كند. پرسشهایی همچون «چرا ما اینجا هستیم!»، «چرا ما آدمها با یكدیگر تفاوت داریم؟» یا «چرا ما نمیتوانیم به بسیاری از اسرار دست پیدا كنیم؟» در زمره پرسشهایی هستند كه همه ما هر روز از خودمان میپرسیم. ترنس سعی كرد در این فیلم، به شیوه تازهای این سوالات را مطرح كند.
آیا چیز خاصی در این قصه وجود داشت كه شما را جذب همكاری با «درخت زندگی» كرد؟
رمز و راز قصه و بالا و پایین رفتنهای شدید آن بود كه مرا با خودش همراه كرد. شما اگر از یك میكروسكوپ به تماشای اجزای دقیق و ریز بافت بدن انسان بنشینید و بعد با تلسكوپ، فضای لایتنهاهی را نگاه كنید، متوجه شباهتهای بسیار زیاد آن خواهید شد. چه ارتباطی بین این دو وجود دارد؟ یقینا چیزی بزرگتر از آنچه ما میتوانیم بفهمیم و تصور كنیم، در این رابطه وجود دارد. قصه «درخت زندگی» به نوعی همین دلمشغولیها را به بحث میگذارد.
آیا حفظ تعادل بین تهیهكنندگی فیلمی كه بازیگر آن هم هستید سخت است؟
این یك نكته الحاقی و اضافی بزرگ است كه بازیگر قبل از حضور جلوی دوربین باید انجام دهد. شما در مقام بازیگر باید نقش را در ذهنتان گسترش دهید و برای بهتر شدن قصه مبارزه كنید. من باید روی مسائلی مثل هزینههای فیلم و شرایط ساخت آن تمركز كنم و تصمیم بگیرم چه میزان سرمایهای باید برای آنها خرج كنم. در همان حال، باید مراقب بازی و نقشم هم باشم. این مساله را به عنوان یك كلاس درس در نظر میگیرم. شما به صورت همزمان مجبورید به این نكته فكر كنید كه چگونه میتوان فیلم را ارزانتر تولید كرد. در همان حال، سعی كنید یك بازی بهتر هم ارائه دهید!
درام ورزشی «مانیبال» فیلمی شرححالگونه است. چه چیزی شما را به سمت این پروژه سوق داد؟
قصهای یگانه و خالص داشت. شما در فیلم، آدمهایی را دارید كه تلاش دارند خودشان را با محدوده یك فضای ورزشی غیردلپذیر هماهنگ كنند. از حدود 2 سال قبل درگیر این پروژه بودم و قصد داشتم حتما آن را به سر و سامان برسانم. البته یاری و همكاری برخی از دوستانم، كمك زیادی به ساخت این فیلم كرد.
آیا وقتی یك بازیگر بسیار مشهور از تولید یك پروژه حمایت میكند، باز هم كمپانیهای بزرگ فیلمسازی نسبت به ساخت آن عدم تمایل نشان میدهند؟
بله. فكر نكنید حضور كسی مثل براد پیت میتواند باعث رونق كارها شود و كمپانیها به خاطر او یا هر بازیگر مطرح دیگری، پولهای خود را براحتی در اختیار یك پروژه مستقل و غیرمتعارف میگذارند. در این رابطه، جورج كلونی بهترین كار را انجام میدهد و دقیقا میداند باید چكار كند. تهیهكنندگان به سراغ ما میآیند زیرا فكر میكنند ما دوست داریم این یا آن نقش را بازی كنیم و بعضی وقتها مجبور به انجام آنها هستیم. ما این كار را در ازای دریافت مبلغی پول انجام میدهیم و فیلمها ساخته میشوند. وقتی «ترور جسی جیمز» را بازی كردم، دستمزدم خیلی كم بود. پولی نگرفتم و كل این پروژه یك ضرر مالی بود. با این حال، این فیلم هنوز یكی از كارهای مورد علاقهام است كه به هیچوجه از بازی در آن ناراضی نیستم.
از نقطه نظر بازیگری به مرحلهای رسیدهاید كه دیگر پول و دستمزد برایتان ارزشی نداشته و این نقش و فیلمنامه است كه باعث جذبتان به پروژههای سینمایی میشود؟
نمیشود به طور قاطع به این پرسش جواب مثبت داد، زیرا شرایط ساخت فیلمها با یكدیگر متفاوت است، ولی در كل پاسخم به سوال شما مثبت است. ما تعداد كمی تهیهكننده و سرمایهگذار مستقل داریم كه به اثر خود و موفقیت انتقادی آن بیشتر از سود حاصل از فروش فیلم اهمیت میدهند. برای مثال، همین تهیهكنندگان «درخت زندگی» را در نظر بگیرید، بدون حضور چنین كسانی شما نمیتوانید فیلمهای غیرمتعارف را تولید و روانه پرده سینماها كنید.
شما هم مثل بقیه مردم آدمهایی هستید با حس و حال انسانی، ولی نمیتوانید مثل آنها آزادانه به هر جا كه میخواهید رفت و آمد كنید.
برای خود من هم این موضوع جالب است و دربارهاش فكر میكنم. آدمهای سرشناس و مشهور با مشكل فقدان آزادی روبهرو هستند، اما این واقعیتی است كه مجبوریم با آن كنار بیاییم.
موفقیت برای شما چه معنی و مفهومی دارد؟
دیوی است كه سعی دارد خودش را به صورت دلبر نشان دهد. براحتی میتواند باعث شود به بیراهه بروید و انتخابهای غلط كنید. خیلی باید مراقبت باشید كه گول آن را نخورید.
فیلم جدید چه دارید؟
بازی در درام علمی ـ تخیلی «جنگ جهانی ضد» را تمام كردهام. احتمال دارد تبدیل به یك مجموعه فیلم دنبالهدار شود. فیلم براساس قصه نوول پر خواننده مكس بروكس توسط مارك فورستر ساخته شده و نقش مردی را دارم كه در گذشته و حال سفر میكنم و باید جلوی وقوع یك سری اتفاقات را بگیرم. خودم را آماده بازی در «12 سال بردگی» میكنم كه استیومك كوئین فیلمساز مستقل انگلیسی كارگردانآن است و قصهاش در قرن هجدهم نیویورك رخ میدهد. شخصیتمحوری قصه پس از ربوده شدن به عنوان یك برده فروخته و به بخش جنوب كشور منتقل میشود. او بزودی علیه سیستم بردگی قیام میكند.